معركه شرف و افتخار
من در زندگى خود، معركه هاى سخت و خطرناك زياد ديده ام؛ فراوان، به حلقه محاصره دشمن درآمده ام،
به رگبار گلوله ها و خمپاره ها و توپ ها و بمب ها عادت دارم، و به كرّات با دشمنانى سخت و خونخوار رو به رو شده ام.
ولى داستان شورانگيز سوسنگرد اسطورهاى فراموش ناشدنى است. من به جهات سياسى -نظامى آن توجهى ندارم، و نمى خواهم از اهميت استراتژيك سوسنگرد و رابطه آن با حميديه و اهواز سخن بگويم. آنچه در اينجا مورد توجه است، سرگذشت شخصى من در اين نبرد است كه يك شهيد (اكبر چهرقانى) و يك شاهد (اسدالله عسكرى) به آن شهادت مى دهند و دهها نفر از دور ناظر آن صحنه عجيب و معجزه آسا بوده اند. اين را نمى گويم چون خود قهرمان داستانم ـ زيرا از اين احساس نفرت دارم- بلكه از اين نظر مى گويم كه افتخار ملت ما و نمونه برجسته اى از پيروزى ايمان مردم ما و نوع مبارزات عظيم آنان است، و حيف است كه به رشته تحرير درنيايد و از يادها برود…
سوسنگرد در محاصره دشمن
سوسنگرد براى ما اهميت خاصى دارد، زيرا معبر حميديه و اهواز است. دشمن به مدت چند روز سوسنگرد را محاصره كرده بود، و به شدت مى كوبيد. ۵۰۰نفر از رزمندگان ما در سوسنگرد، تا آخرين رمق خود، جانانه، مقاومت مى كردند و هر روز تلفاتى سنگين مى دادند.
عراق نيز قبلاً دوبار به سوسنگرد حمله كرده بود، كه يكبار آن، تا حميديه هم به پيش رفت، و اهواز را در خطر سقوط قطعى قرارداد، ولى بازهم شكسته و مغلوب بازگشت؛ و اكنون همه توان خود را جمع كرده بود تا با قدرتى بزرگ سوسنگرد را تسخير كند و آن را پايگاه خود در زمستان قرار دهد.
ادامه مطلب ...